کد مطلب:77582 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110
یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است: «نحمده علی ما كان و نستعینه من امرنا علی ما یكون.» یعنی شكر می كنم خدا را بر عمل خیری كه واقع شده و یاری می جویم از او بر تحصیل آن چیزی كه واقع می شود از عمل خیر ما. «و نساله المعافاه فی الادیان كما نساله المعافاه فی الابدان.» و سوال می كنم از او سلامتی در دینها را، چنانكه سوال می كنم از او سلامتی در بدنها را. «اوصیكم[1] بالرفض لهذه الدنیا التاركه لكم و ان لم تحبوا تركها و المبلیه لاجسامكم و ان كنتم تحبون تجدیدها.» یعنی وصیت می كنم شما را به ترك این دنیایی كه البته تارك شما است و با شما به سفر آخرت نخواهد آمد، اگر چه شما دوست نداشته باشید ترك او را و كهنه سازنده است مر بدنهای شما را و می پوساند بدنهای شما را، اگر چه شما دوست داشته باشید نو بودن بدنهای شما را. «فانما مثلكم و مثلها كسفر سلكوا سبیلا فكانهم قد قطعوه و اموا علما، فكانهم قد بلغوه.» یعنی پس به تحقیق كه مثل شما و مثل دنیا مثل مسافرین است، كه طی می كنند راهی را، پس گویا كه ایشان قطع كرده اند آن راه را و قصد می كنند نشانه ای را، پس گویا كه ایشان رسیده اند بدان، یعنی چنانكه مسافرین سریع به رفتن راه البته قطع مسافت [صفحه 501] می كنند و قاصدین علامت راه به سرعت به سیر كردن می رسند به او، اهل دنیا نیز به سبب تقضی عمر ایشان و به سرعت به غایت او و به سر منزل آخر او كه مرگ است، البته خواهند رسید. «و كم عسی المجری الی الغایه ان یجری الیها حتی یبلغها و ما عسی ان یكون بقاء من له یوم لا یعدوه و طالب حثیت من الموت یحدوه فی الدنیا حتی یفارقها»[2]. یعنی چه بسیار قاصد به سوی مطلوبی امید داشت اینكه قاصد و طالب آن مقصد باشد، تا اینكه رسید بدان مطلب. یعنی به سبب عزم ثابت و اراده ی جازمه رسید بدان مطلب و چه قدر امید بود بودن كسی كه از برای او روزی بود كه تجاوز از او نمی كرد و حال آنكه طلب كننده (ای) به سرعت كه مرگ باشد می راند او را در دنیا، تا اینكه مفارقت كرد دنیا را، یعنی اشخاصی كه لازم ایشان بود روز خوشی و خوش گذرانی و از خوشی تجاوز نمی كردند و امیدوار بودند كه باقی باشند باقی نماندند. «فلا تنافسوا فی عز الدنیا و فخرها و لا تعجبوا بزینتها و نعیمها و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها الی انقطاع و ان زینتها و نعیمها الی زوال و ضراءها و بوسها الی نفاد و كل مده فیها الی انتهاء. و كل حی فیها الی فناء.» یعنی دل نبندید در عزت دنیا و فخر دنیا و عجب و كبر نورزید به سبب زیور دنیا و نعمتهای دنیا و جزع مكنید از مضرت و شدت دنیا، پس به تحقیق كه عزت دنیا و فخر دنیا می رسد به انقطاع و زینت و نعیمش می رسد به زوال و بدی و شدتش می كشد به تمام شدن و هر زمانی در دنیا از خوب و بد می رسد به نهایت و هر زنده ای می رسد به مرگ. «او لیس لكم فی آثار الاولین[3] و فی آبائكم الماضین تبصره و معتبر؟ ان كنتم تعقلون. او لم تروا الی الماضین منكم لا یرجعون و الی الخلف الباقین لا یبقون؟.» [صفحه 502] یعنی آیا نیست از برای شما در اثرها و علامات پیشینیان و در پدران شما بینایی و محل عبرتی؟ اگر باشید از اهل عقل و علم. آیا نگاه نمی كنید به سوی رفتگان شما كه برنمی گردند و به سوی ماندگان شما كه نمی مانند.؟ «او لستم ترون اهل الدنیا یمسون و یصبحون علی احوال شتی: فمیت یبكی و آخر یعزی و صریع مبتلی و عائد یعود و آخر بنفسه یجود.» یعنی آیا نیستید كه می بینید اهل دنیا را كه شب می كنند و صبح می كنند بر احوال متفرقه ی مختلفه: پس مرده ای است كه گریه بر او می كنند و دیگری است كه تعزیه و تسلیه اش می كنند،[4] و بیماری است گرفتار به مرض و عیادت كننده ای است كه عیادت او می كند و شخص دیگری است كه جان می دهد. «و طالب للدنیا و الموت یطلبه و غافل و لیس بمغفول عنه و علی اثر الماضی ما یمضی الباقی.» یعنی و شخصی است طالب مر دنیا و حال آنكه مرگ طالب او است و غافل است از مرگ و حال آنكه ملك موت غافل از او نیست و بر عقب گذشته است گذشتن باقی، یعنی باقی مانده[5] بر عقب رفته خواهد رفت. «الا فاذكروا هادم اللذات و منغض الشهوات و قاطع الامنیات، عند المساوره للاعمال القبیحه. و استعینوا الله علی اداء واجب حقه و ما لا یحصی من اعداد ([6] نعمه و احسانه.» یعنی آگاه باشید پس بخاطر بیاورید شكننده ی لذات را و بدكننده ی خواهشها را و براننده ی[7] آرزوها را در وقت جلد برخاستن به اعمال قبیحه و طلب كنید یاری خدا را بر به جا آوردن حق واجب خدا و آنچه را كه شماره نمی توان كرد از نعمتهای خدا و نیكیهای خدا. [صفحه 503]
و من خطبه له علیه السلام
صفحه 501، 502، 503.